صفحه نخست | سردار سلیمانی به شهید حسین پورجعفری : قول می‌دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم

سردار سلیمانی به شهید حسین پورجعفری : قول می‌دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم

حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی درخودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.

گروه ایثار و مقاومت بالاگریوه :«نمی‌توانم ازحسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. ازخانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم.» این کلمات آخرین جملات وصیتنامه حاج قاسم است. جملات پایانی وصیتنامه به صراحت از دو یار جهادی حاج قاسم یاد می‌کند. یکی شهید پورجعفری که درکنار حاج قاسم به شهادت رسید و دیگر سردارقاآنی فرمانده کنونی سپاه قدس!

به گزارش بالاگریوه سردار شهید حسین پورجعفری عضو سپاه قدس و از جانبازان هشت سال دفاع مقدس، بیش از ۴۰ سال تا پای شهادت همراه و همراز سردار سلیمانی گام برداشت و سرانجام نیز در کنار فرمانده خود بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در حمله تروریستی آمریکا در فرودگاه بغداد به شهادت رسید.

سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» ۳ سال قبل ازشهادت خود، نامه ای به شهید پورجعفری می نویسد. این نامه‌که اخیرا منتشر شده نه تنها عمق علاقه این دو شهید سرافراز به یکدیگر را نشان می‌دهد که خود گویای روزهای سختی است که حاج قاسم درفراغ یاران شهید خود داشته است. حاج قاسم که در کنار پیروزی‌های زیاد درمیدان‌ها، آسمانی شدن دوستان خود را نظاره می‌کرد نمی‌توانست لحظه‌ای را بدون فکر به آنها سپری کند.آنچنان که هر گاه میخواهد استراحت کند صفی از شهدا را در مقابل خود نظاره می‌کند و اشتیاق شهادت در او شعله می‌کشد. شهیدسلیمانی در همین نامه خطاب به حاج حسین پورجعفری فراموشی شهدا را به مثابه فراموشی خداوند سبحان می‌داند.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصادر این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. درطول سفر بارها برحسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، درهواپیما، ماشین و . . .بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام.

حسین عزیز تونسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت باشما وشما با فرزندانت نداشته ای وفرزندانم هم بامن نداشته اند.همیشه نه تنها ازجسمم مراقبت می کردی،بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . .بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود.

حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم.هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند.

حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه برمن گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. 

حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.

حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی.

حسینی که برای هرمجاهدی اعم ازعراقی، سوری، لبنانی، افغانی ویمنی، آشنا بود. اونشانه ونشانی من بود.چه زیبابود دراین چند روز سراغت را ازمن می گرفتندوکسی باورنمی کردهمراهم نباشی.

حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی.

اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم.

حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.

حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد.

حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.

برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمندشو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیرطاقت است.

دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد،عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند وهمه بلاها، بلا نمی باشند.چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که درحقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان.

حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن.

 انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام.

خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی

۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب

15-10-1400, 01:47
بازگشت