جمعه، 10 فروردین 1403
سیاست
شناسه خبر: 2181
  • 0

دکتر عبدالرضا داوری مطرح کرد:

توصیه رهبری به احمدی نژاد پیام سربسته ای به حسن روحانی بود

مخاطب اعلان عمومی نظر رهبر انقلاب پیرامون به مصلحت نبودن کاندیداتوری دکتراحمدی نژاد بیش از آنکه خود دکتر احمدی نژاد یاحامیان ایشان باشد، شخص حسن روحانی است


بالاگریوه - عبدالرضا داوری مدیرمسئول سابق روزنامه شهروندودرحال حاضرمدیرمسئول ماهنامه بررسی‌های اقتصادی وفردی شناخته شده درمحافل سیاسی و رسانه ای است که اغلب در حمایت ازرئیس جمهور سابق قلم فرسائی کرده و از وی به عنوان فعال رسانه ای حامی احمدی نژاد یاد می شود و فعالیت هایش تاکنون به نحوی بوده که برخی او را سخنگوی غیرمستقیم احمدی نژاد تلقی می کنند هرچند این مسئله توسط خود او در مصاحبه ای تکذیب شد.

داوری درحالی که اعلام کرده تمامی اظهارنظرهای او شخصی بوده و از جانب احمدی نژاد نمی باشد را می توان پرحاشیه ترین و جنجالی ترین حامی رسانه ای احمدی نژاد دانست که مناظره ها و نامه های سرگشاده او خطاب به شخصیت های سیاسی مختلف در فضای رسانه ای مشهور می باشد.

سایت مستبین پیرامون وقایع اخیر و نهی دکتر احمدی نژاد برای ورود به عرصه انتخابات با عبدالرضا داوری به گفتگو نشسته تا علل و پیامدهای اتفاقات اخیر را از نظر او جویا شود.

بالاگریوه متن کامل مصاحبه مستبین با عبدالرضا داوری را به شرح زیر در معرض مطالعۀ مخاطبان  قرارمی دهد.
 
مستبین: تحلیل کلان شما از وقایع اخیر چیست؟ فکر می کنید علت اصلی توصیه رهبری مبنی بر عدم ورود دکتر احمدی نژاد چه می تواند باشد؟

درسطح فراتحلیل بر این باورم که توصیه اخیر رهبر معظم انقلاب درعدم کاندیداتوری دکتر احمدی نژادکه درعمل به دلیل اعلام عمومی آن کارکرد"نهی" پیدا کرد سرآغاز دوران جدیدی در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود و آن را در راستای گذار از ساختار ریاستی به ساختار پارلمانی می فهمم به این معنا که در ساختار پارلمانی، انتخاب رییس دولت از انتخاب یک مرحله ای و متکی به رای مستقیم مردم به انتخاب دو یا چندمرحله ای و گذر از مسیرهای جدید تبدیل خواهد شدوحداقل آنکه راس دولت نیازمنداخذرای تمایل ازراس حاکمیت است.اما درسطح تحلیل خردمعتقدم که مخاطب اعلان عمومی نظر رهبر انقلاب پیرامون به مصلحت نبودن کاندیداتوری دکتر احمدی نژاد بیش از آنکه خود دکتر احمدی نژاد یا حامیان ایشان باشد، شخص حسن روحانی است چون دکتر احمدی نژاد در همان جلسه نهم شهریور 95 تبعیت خودرا ازنظر رهبر معظم انقلاب اعلام کردندو ناظران سیاسی هم می دانندکه عملابعد از این تاریخ تمامی برنامه های سفر دکتر احمدی نژاد در پاییز 95 یعنی سفر به آبادان، ایلام و ارومیه هم لغو گردید به این ترتیب اصرار و تاکید رهبر معظم انقلاب بر اعلام عمومی به مصلحت نبودن کاندیداتوری دکتر احمدی نژاد و ورود عنصر مصلحت و نظر رهبر انقلاب در توصیه به عدم کاندیداتوری افرادکه امری بدیع و بی سابقه در 38سال اخیر بود را بعنوان پیام سربسته ای به جناب حسن روحانی می فهمم که با تداوم این شیوه از سوی رهبر معظم انقلاب هم احتمال دارد رییس دولت یازدهم نیزباتوصیه ای مشابه روبرو گردد.دراین چارچوب تحلیلی معتقدم  قویترین احتمال در تحلیل چرایی توصیه علنی رهبرانقلاب به عدم کاندیداتوری دکتر احمدی نژاد را بایددر ایجاد فضایی مشابه برای جناب حسن روحانی و واکنش امام خامنه ای به راهبرد "مشروطه خواهی" مثلث "روحانی-هاشمی-خاتمی" درمحدود سازی کارکردهای نهاد رهبری و قبض ید ولی فقیه فهمید.

مستبین: برخی مدعی هستند این ماجرا نیز همچون داستان معاون اولی مهندس مشایی، پس از آنکه از سوی دکتر احمدی نژاد مورد پذیرش واقع نشد، به دستور رهبری علنی شده است. نظر شما در اینباره چیست؟

این طور نیست. دکتر احمدی نژادبلافاصله بعدازجلسه نهم شهریور تمام سفرهای برنامه ریزی شده درپاییز 95 رالغو کردندو این تصمیم ایشان حتما ازمنظرنهادهای امنیتی و دفتر رهبر انقلاب رصد شده است کمااینکه یکی از مقامات نزدیک به سازمان اطلاعات سپاه در پیامی خصوصی به یکی ازفعالان رسانه ای گفته بود که ما ازلغو برنامه های دکتر احمدی نژادبعد ازجلسه نهم شهریور مطلع بودیم و آن فعال رسانه ای نیز پیامهای ایشان در تلگرام را برای بنده ارسال کرد. ضمن آنکه اطلاع دارم حتی سفر گرگان در 25 شهریور 95 هم قرار بود لغو شود اما به دلیل برنامه ریزی مردم گرگان و اینکه این سفر قرار بود بهمن 94 انجام شود و یکبار هم قبلا لغو شده بود تصمیم برآن شد که سفر گرگان به دلیل زحمات چندین ماهه دوستان گرگانی انجام شود و این سفر آخرین سفر دکتر احمدی نژاد برای تبیین گفتمان امام و انقلاب باشد و از سفرهای بعدی به دلیل احتمال ایجاد شوائب انتخاباتی پرهیز شود. بنابراین با توجه به اینکه دکتر احمدی نژاد در همان جلسه نهم شهریور صراحتا بر تبعیت خود از توصیه رهبر معظم انقلاب تاکید نمودند معتقدم که دلایل علنی کردن توصیه رهبری از پشت بلندگو را نه در برگزاری سفرگرگان بلکه بایددرهمان تحلیلی که در پاسخ به سوال قبلیتان عرض کردم جستجو کنیم.

مستبین: پیش از اظهارنظر رسمی رهبری، جهت گیری شما مخالفت با کدبازی و نقل محافل خصوصی بود. با توجه به اینکه رهبری کدهای مطرح شده تا پیش ازعلنی شدن ماجرا را تایید کردند، آیا می توان گفت در قضایای دیگر نیز همینگونه کدهایی بوده و خواصی پیش از علنی شدن از آنها مطلع بوده اند؟ آیا می توان این کدها و نقل ها را مبنای تحلیل ها و قضاوت قرار داد؟

اولا اگر سخن رهبر معظم انقلاب در جلسه پنجم مهر 95 را با اظهارات افرادی نظیر جناب فضائلی مقایسه کنید می بینید که در بسیاری موارد سخن ایشان از سوی کسانی که به کدبازی مطرح شدند تحریف شده بود.

ثانیا اگرکدهایی در فضای عمومی به نقل از رهبر معظم انقلاب منتشر شود تا زمانی که این کدها به تایید مستقیم ایشان یا دفتر رهبری نرسد مطلقا اعتبار ندارند و نباید مبنای رفتار و تحلیل سیاسی ما قرار گیرند. از آنجا که در غالب موارد کدهایی که در فضای رسانه ای به رهبری منتسب می شوند از سوی ایشان یا دفترشان تایید نشده طبیعتا این کدها مطلقا اعتبار ندارند. اصولا یکی از درسهای واقعه اخیر باید جمع شدن فضای کدبازی از سپهر عمومی سیاست کشور باشد.


مستبین: تاپیش ازعلنی شدن ماجرا، در جایی گفته اید که اگر آنچه که نقل می شود صحت داشته باشد باید تمام فعالیت ها و سفرهای دکتر احمدی نژاد لغو شود. آیا همچنان بر این نظر هستید؟

بله همچنان برهمین باورم. چون نهی رهبر انقلاب ازکاندیداتوری دکتر احمدی نژاد رابه مفهوم امتناع سیاست ورزی می فهمم و دراین دوران جدید،فعالیت درسپهر عمومی با چارچوب سیاسی را برای دکتر احمدی نژاد ممتنع می دانم و معتقدم تا اطلاع ثانوی،حوزه فعالیت دکتر احمدی نژاد وحامیانشان درسپهر سیاسی قابل بازنمایی نیست و حامیان ایشان درصورت علاقمندی به حضوراجتماعی، جبرا به حوزه فرهنگی یا علمی محدود شده اند.


مستبین: بااین تحلیل، احمدی نژاد عملا حصری نامرئی شده و نه امکان سیاست ورزی دارد و نه می تواند درچارچوب فرهنگ و علم فعالیت تشکیلاتی داشته باشد، چرا که او هم ازحضور درانتخابات توسط رهبری وهم ازایجادتشکیلات علمی وفرهنگی نظیر دانشگاه ایرانیان ازسوی دولت نهی شده است. احمدی نژاد با این شرایط تا سال 96 چه تاثیرگزاری می تواند بر محیط داشته باشد؟

دکتر احمدی نژاد ازهمان روز نخست پیروزی در سوم تیر 84 در حصر نامرئی ساختار حقیقی قدرت قرار گرفت. البته به نظرم تاثیرگذاری دکتر احمدی نژاد به لحاظ کنشگری اجتماعی و سیاسی تا خرداد 96 منتفی و امری ممتنع است اما پیوند ایشان با توده های مردم حتی در عصر پسانهی هم همچنان زنده و پویاست.

مستبین: ورود رهبری به عنوان عالی ترین مقام کشور درهمچین مساله ای درنوع خودبی نظیر است. ازنظر شما چرا رهبری حضور احمدی نژادرامنجربه ایجاد دوقطبی می بینند؟


دوقطبی شدن ذاتی فضای انتخابات و رقابتهای سیاسی است. اصلا انتخابات و رقابت واقعی بدون قطبی شدن و پلاریزاسیون سپهر سیاست نه ممکن است و نه مطلوب. همانطور که در سوال اول عرض کردم دلیل اصلی توصیه رهبر انقلاب را صرفا نباید در ممانعت از دوقطبی شدن فضای سیاسی انتخابات جستجو کرد.


مستبین: به نظر شما حضور جلیلی منجر به ایجاد دو قطبی جعلی سازش - مقاومت در انتخابات 92 نشد؟


همینطور است.


مستبین: اگر دو قطبی ایجاد شد چرا رهبری در آن موقع تذکری بر این مساله نداشتند؟


رفتاررهبر انقلاب در انتخابات 92 را باطل کننده همین نظریه می دانم.


مستبین: رفتار رهبری چگونه منجر به ابطال این مساله شد؟


رهبری به صراحت عدم کنشگری دکتر احمدی نژاد در صحنه پیش روی کشور تا انتخابات 96 را خواستار شده اند که این امر به معنای امتناع سیاست ورزی برای جریان عدالتخواه و جامعه گراست.


مستبین: اساسا نظرتان پیرامون دو قطبی چیست. در جایی این دو قطبی راحاکمیت دوگانه تعریف کردید. آیا این به معنای این است که حضور احمدی تژادمنجر به حاکمیت دوگانه خواهد شد؟ آیا می توان به بهانه ایجاد دو قطبی از اقدامات انقلابی جلوگیری کرد؟


دوقطبی بر مبنای ایجاد حاکمیت دوگانه یکی از تعاریفی است که رهبر انقلاب در 19 بهمن 94 درسخنرانی خود طی دیدار با فرماندهان و کادر نیروی هوایی ارتش اعلام کردند. اساس دوقطبی واقعی را باید در تضاد منافع گروههای فرادست و فرودست یک جامعه جستجو کرد و سایر دوقطبی ها مبتنی بر تضادهای فرعی یاکاذب شکل می گیرند.


دکتر احمدی نژاد به مفهوم تام کلمه منافع گروههای فرودست جامعه را نمایندگی می کردو عدم حضور ایشان به معنای بحران نمایندگی گروههای فرودست جامعه درسپهر سیاست ایران است. در عین حال معتقدم که تضاد واقعی فرادستان و فرودستان بر سر دستیابی به منابع قدرت، ثرون و منزلت هرگز متوقف نخواهد شد.


مستبین: به نظر شما و با توجه به شناختی که از دکتر احمدی نژاد دارید، با توجه به قید " دو قطبی" آیا احمدی نژاد برای همیشه از حضور در انتخابات منع شده است؟


اولا براساس آنچه در نامه دکتر احمدی نژادخطاب به رهبر معظم انقلاب منتشر شد،توصیه رهبری به ایشان محدود به انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری در سال 96 است. ثانیا بر اساس آنچه در سوال قبلی عرض کردم اصولا محدود سازی نماینده گروههای فرودست جامعه نمی تواند پدیده ای دائمی باشد.


مستبین: در انتخابات 84 و 88 دو قطبی وجود نداشت؟


درمرحله دوم انتخابات 84 و نیز انتخابات 88 دوقطبی واقعی مبتنی بر تضاد منافع گروههای فرادست بانمایندگی اکبر هاشمی رفسنجانی و نخست وزیر زمان جنگ ازیک سو و محمود احمدی نژاد بعنوان نماینده واقعی گروههای فرودست از سوی دیگر به تمامیت معنا قطب بندی شد.

البته منظورم ازگروههای فرادست یا فرودست صرفا مبتنی بر مقوله غنا و فقر و یا برخورداری و عدم برخورداری از ثروت نیست. بلکه فرودستان را به عنوان محرومین جامعه از دستیابی به منابع قدرت و ثروت و منزلت در نظر دارم.


مستبین: رویکرد اتخاذ شده از سوی جریان حامی احمدی نژاد در وقایع اخیر را چگونه تحلیل می کنید؟ نقاط قوت و ضعف این رویکرد از نظر شما چه بوده؟

به نظرم جریان حامی دکتر احمدی نژاددروقایع اخیربرمبنای منافع مردم، کشور و انقلاب رفتار کردو باچشم پوشی از منافع سیاسی خود، در آرامش بخشیدن به جامعه و توده های بی شمار هوادار دکتر احمدی نژاد، ایثارگرانه رفتار کرد. هرچند که اگر سامانه هایی منظم برای نزدیک کردن دیدگاهها و تبادل اطلاعات میان دوستان موثرتر ایجاد می شد امکان موضع گیری های به هنگام تر و دقیق تر و واقعی تر میسر می شد.

مستبین: نظرتان پیرامون "پلن بی" که از سوی برخی حامیان آقای احمدی نژادبعدازنهی رهبری مطرح شده چیست؟ آیابه طور کلی با "پلن بی"و استدلال های مطرح شده جهت جلوگیری از انفعال و فعالیت در صحنه سیاسی کشور موافقید؟

دوستانی که برپلن بی اصرار دارندافرادی دغدغه مندهستند که نگران افول جریان عدالتخواهی درافق انقلاب اسلامی هستندالبته معتقدم تحلیل این دوستان ازتحولات کشوربه شدت سیاسی و محدود به کنشگری در حلقه های قدرت است. این دوستان به این نکته توجه ندارندکه جریان عدالتخواه  و جامعه گرا با نمایندگی دکتر احمدی نژادبه حاشیه رانده شده و سیاست کلان نظام این است که صحنه سیاست ایران بدون حضور عدالتخواهان و جامعه گرایان را رقابت بین دو جریان بازارگرای غرب گریز( اصولگراها) و جریان بازارگرای غربگرا( اصلاح طلبان و اعتدالیون) شکل دهد. از منظر اقتصاد سیاسی پلن بی برای عدالتخواهان در مقطع کنونی منتفی است و در صورت اصرار بر پیاده سازی آن، جریان جامعه گرا در جریان بازارگرا هضم خواهد شد.

درعین حال اگردغدغه دوستان باورمندبه پلن بی،اتحادنیروهای انقلابی باشد،بایدابتداازآنان پرسیدکه منظورشان ازانقلاب ونیروی انقلابی چیست؟آیاکسانی که زمینه سازبازارگرایی وباورمندبه نولیبرالیسم  هستند فقط در صورت طرح شعارهای شداد و غلاظ علیه امریکا یا ابراز ارادت زبانی به رهبری انقلاب، انقلابی تلقی می شوند؟ ملاک انقلابی بودن را دوستان باید بیان کنند. بنده هم معتقدم اگر بتوان فصل مشترکی در تعریف انقلابی بودن پیدا کرد می توان از پلن بی هم سخن گفت. اما اکنون که مرز میان انقلابی و غیر انقلابی به هم ریخته و حقیقتا انقلابی بودن به لغلغه زبان بسیاری از نیروهای سیاسی تبدیل شده است که مطلقا در کنشهای سیاسی و بینش آنان بروز و ظهوری ندارد سخن گفتن از پلن بی، سرنا را از سر گشاد زدن و یک خطای راهبردی است.

 

بالاگریوه :انتشارمطالب خبری وتحلیلی رسانه‌های داخلی وخارجی لزومابه معنای تاییدمحتوای آن نیست وصرفاجهت اطلاع کاربران ازفضای رسانه‌ای بازنشرمی‌شود.

دسته بندی: سیاست
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید