جمعه، 31 فروردین 1403
خانواده و جوانان
شناسه خبر: 1388
  • 0

 

نبایدگاهی وقتها برسرایمانمان چون بیدبلرزیم

چرا دختران ِ برخی ازمادران ِ چادری ، بی حجابند ؟

بالاگریوه:امروزه شاهد مادران محجبه اي هستيم که در خيابان‌ها مجبورند در کنار دختران بي حجاب خود راه بروند و از نوع پوشش آن‌ها در انظار عمومي زجري دردآور را بکشند.

بالاگریوه: يکي از پديده هايي که در جامعه امروز مي‌بينيم اين است که فرزندان خانواده ها از لحاظ فکري و فرهنگي با پدران و مادران خود اختلافات فاحشي دارند. به عنوان مثال امروزه شاهد مادران محجبه اي هستيم که در خيابان‌ها مجبورند در کنار دختران بي حجاب خود راه بروند و از نوع پوشش آن‌ها در انظار عمومي زجري دردآور را بکشند؛ آن‌ها هيچ‌گاه گمان نمي‌کردند که روزي دچار مشکلي شوند، که سال‌ها بعضي از افراد جامعه را به خاطر آن سرزنش مي‌کردند.

«دل انسان بايد با خدا باشد، ظاهر هيچ کس نشان دهنده باطن او نيست.»، « در دانشگاه اساتيد به دختران خوش تيپ و آرايش کرده توجه بيشتري دارند»، «پسران براي انتخاب دختر به ظاهر او بيشتر توجه دارند و دختران مانتويي و بزک کرده شانس بيشتري براي انتخاب شدن دارند.» و ...

شايد کمتر کسي باشد که در جامعه امروزي امثال جملات بالا را نشنيده باشد. به مرور زمان و با گسترش شبکه هاي ماهواره اي و هجمه رسانه هاي غربي، حالا بدحجابي و حتي بي حجابي به يکي از اصلي ترين معضلات فرهنگي کشور بدل شده است که بررسي علل و عوامل استحاله فرهنگي زنان و دختران ايراني در زمينه حجاب، به مثنوي هفتاد من کاغذ نياز دارد و از حوصله چند شماره محدود گزارش خارج است؛

بر اساس تحقيق محققان، کودکان به مراتب بيش از آنچه از گوش‌هاي خود ياد مي گيرند، از چشمانشان مي آموزند. به عبارت ديگر، مردي که همسر غيرچادري انتخاب مي کند، نمي تواند انتظار داشته باشد که دخترش از حجاب برتر بهره جويد. اما عرف جامعه نقطه مقابل اين اتفاق را نشان مي دهد: مادراني که چادري‌اند اما دخترانش يا با چادر ميانه خوبي ندارند يا اگر هم بالاجبار چادر به سر مي کنند، در زمره چادري هاي بدحجاب قرار مي گيرند.

مادران چادري و دختران بدحجاب

 

در واقع با ديدن اين خانواده ها، يک سوال بسيار مهم بوجود مي آيد و آن که «چرا يک مادر چادري نتوانسته دختر خود را مجاب به استفاده از حجاب برتر نمايد»

اولين نکته در اين باره که مي توان به آن اشاره داشت، اين است که بين حرف و عمل برخي والدين هماهنگي وجود ندارد. به عبارت ديگر مادرِ چادري حرف از ايمان و حيا و عفاف مي زند اما در عمل...!

همين اتفاق باعث مي شود که دختر جوان و به بلوغ رسيده، حجاب دروغين را کنار بگذارد و به سراغ نقطه مقابل برود.

والدين افراطي، چادري هاي اجباري

از سوي ديگر برخي از خانواده ها در تربيت فرزندان، سخت گيري مي کنند. در اينگونه خانواده ها، بر قدرت والدين بيش از اندازه تاکيد مي شود. تربيت در اين نوع خانواده ها، تابع اصول و مقرراتي سخت و انعطاف ناپذير است. بطوريکه يک نفر بر اعضاي خانواده حاکم است و اين اصول را براي آنها تعيين مي کند. اين فرد غالبا" پدر و گاهي مادر است. در خانواده هاي سخت گير، فرزندان از حقوق خاص خود بي بهره مي مانند. والدين سخت گير، با تشخيص خود، قواعدي را بر فرزند تحميل مي کنند. "هافمن" محقق آلماني پس از بررسي درباره فرزندان والدين سخت گير، چنين نتيجه مي گيرد: "کودکاني که در خانواده هاي سخت گير بزرگ مي شوند، معمولا" مطيع و فرمانبردار هستند. اما در اکثر موارد، رفتار آنان توام با پرخاشگري و لجاجت است. اين کودکان دربرابر انتقاد بزرگترها بي تفاوت هستند و از ثبات عاطفي کمي برخوردارند.

سوالاتي که بي جواب مانده است!

اين روزها شبکه هاي اجتماعي، سايت هاي اينترنتي، بسياري از رسانه ها هستند که ارزش هاي اخلاقي و اعتقادي را هدف قرار داده اند.

ما را با پرسش ها، اما و اگر هايي رو به رو مي کنند که هرگز به ذهنمان خطور هم نمي کرد، اما آن ها فقط طرح مسأله مي کنند پاسخ روشني به ما نمي دهند به همين خاطر ما هم چون بينش و دانش کافي نداريم سريعا خود را باخته و تصور مي کنيم راهي را که آمده ايم اشتباه است.

در فعاليت هايمان در شبکه هاي اجتماعي تا با يک شبهه رو به رو مي شويم به عنوان يک نماد روشنفکري بارها و بارها آن را به اشتراک مي گذاريم و بعد از مدتي مي بينيم ذهن ما پر شده است از سوال هاي بي جواب؟

سوال هايي مثل: اگر اسلام راه خوبي است چرا مسلمانان اينقدر ضعيف هستند؟

مردي که همسر غيرچادري انتخاب مي کند، نمي تواند انتظار داشته باشد که دخترش از حجاب برتر بهره جويد. اما عرف جامعه نقطه مقابل اين اتفاق را نشان مي دهد: مادراني که چادري‌اند اما دخترانش يا با چادر ميانه خوبي ندارند يا اگر هم بالاجبار چادر به سر مي کنند، در زمره چادري هاي بدحجاب قرار مي گيرند.

چرا فلان شخصيت سياسي که خيلي هم به ظاهر متدين است فلان دروغ را گفت و فلان اختلاس را کرد و

مگر مي شود چندين سال گناه کني و مال مردم بخوري و با يک عمل مستحبي گناهانت بخشيده شود؟ و هزاران سوال از اين دست.(که براي همه سوالات پاسخ هاي محکم و مستدلي مي توان ارائه داد)

وقتي گناه انجام شد و وجدان ما شروع کرد به سرزنش چقدر خوب است توبه کنيم ، توجيه گناه روزگارمان را سياه مي کند هرگز نخواهد گذاشت که بيدار شويم.

اينجاست که در مقام عمل باور ما به محک آزمايش گذاشته مي شود و توجيهات ما يکي پس از ديگري رديف مي شود توجيهاتي مثل: نماز نمي خوانم چون خداوند بي نياز است و به نماز من نيازي ندارد، حجابم را رعايت نمي کنم اين همه بدحجاب ريخته اند کسي به من نگاه نمي کند، قرآن نمي خوانم چون هيچي از آن نمي فهمم و برايم فايده اي ندارد ... روزه نمي گيرم براي سلامتيم خطر دارد و هزاران توجيه ديگر ....

مهمترين توجيهات براي سستي در دينداري

ما مدام داريم براي هر کاري که بايد بکنيم و نمي کنيم توجيه مي تراشيم، توجيهاتي که بسيار هم فراگير هستند و تقريبا بيشترمان دلايل مشترکي داريم ...

1- دنبال مقصر گشتن:

گاهگاهي که وجدان مان بيدار مي شود و ما را به باد سرزنش مي گيرد ما هم براي ساکت کردنش تک تک مقصران را معرفي مي کنيم، نظام سياسي، جامعه فاسد، پدر و مادري که درکم نمي کنند ، اوضاع مالي خراب و ....، اين راه گريز اول، همه مقصر هستند به جز شخص من.

2-لذت جويي:

بسياري از ما تصور مي کنيم که ديندار بودن با تفريح کردن، با شاد بودن، با دنبال سلامتي و آراستگي بودن منافات دارد، نمي خواهيم زير بار دين و دينداري برويم.

خيلي اوقات هم توجيهمان اين است که از اعمال ديني لذت نمي برم، چون لذتي ندارد پس انجام هم نمي دهم.

3- تنبلي:

خيلي از ما فقط و فقط به خاطر تنبلي حاضر نيستيم تن به دينداري بدهيم، مثلا دوست داريم نماز بخوانيم اما حال نداريم وضو بگيريم، دوست داريم به مسجد برويم ولي حال راه رفتن نداريم.

چه بايد بکنيم؟

موضوع اين است که ما "چون بيد بر سر ايمان خويش مي لرزيم" و به فکر چاره هم نيستيم، بالاخره روزگار ما سپري مي شود و نشاط و جواني ما مي گذرد و روزگار پيري و پس از آن هم مرگ به سراغ ما مي آيد، اين توجيهات هم فقط براي خود ما رنگ دارد و خداوند متعال هم مچ ما را مي گيرد و مي فرمايد: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» (قيامت / 14-15)؛ «بلکه انسان، خودش بر وضع خود آگاه است، هر چند در ظاهر براى خود، عذرهايى بتراشد..»

توجيه گناه، گناه را عادى و جامعه را به انجام آن تشويق مى‏نمايد و زشت را زيبا جلوه مى‏دهد، توجيه گناه همان عذر بدتر از گناه است.

هيچ کس منکر اين نيست که جامعه ما آن جامعه آرماني نيست، دين ما بازيچه دست خيلي ها شده است، فسادها زياد شده است همه اين ها را مي دانيم و بيهوده هم نمي خواهيم تطهير کنيم، حرف ما در ارتباط ما با خداي خودمان است همان خدايي که او را فقط براي حاجت خواهي مي خواهيم و بس، خداوند، مهربانترين مهربانان است اما يادمان باشد ما هم به عنوان بنده و نيازمند به او وظيفه ها به گردن داريم، ما مي خواهيم نگذاريم اين توجيهات قدرت تعقل و انديشه را از ما بگيرد.

جمع بندي

ما بايد مطالعه کنيم تا شبهات ،سستمان نکند. اگر خطا کرديم توجيه نکنيم، توبه کنيم، و اگر کمي هم سختي بکشيم و تکاليفمان را انجام بدهيم باعث تعالي و رشد ما در مدرسه بندگي و کمال مي شود./تعامل

دسته بندی: خانواده و جوانان
تبلیغ

نظرات

    • من
    • 7 تیر 1400 20:54
    • 0

    در مورد اکثر مادران چادری که دختران بیحجاب دارند
    به نظر می رسد یه جورایی خود اون مادران نیز علاقه وافری دارند که عین دخترانشون بیحجاب باشند ولی جبر ناشی از سن و سال یا نگاه و قضاوت دیگران که اون مادر رو از قبل چادری دیدند باعث میشه شخصیت درونیشو در دخترش عینیت ببخشه ....
    دلیل بسیار واضحش هم اینه که اگر در جنس و نوع چادر اون خانمه دقت بشه اکثر دارای جنس توری نازک و یا اگر چادر مشکی هم باشه دارای گل ها و طرحهای مشخص با زمینه توری هستند و بعضا هم انگار چادری نپوشیده به میزان بیحجابی درونی دلخواهش به اصطلاح پوشش دارند.

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید