در ششمین سالگرد فتنه ۸۸ صبحصادق بازخوانی میکند
« فتنه » پایان یافته اما « زنده » و مترصد فرصت برای حیات اجتماعی است
بومی بودن بستر و بدخیم بودن فتنه، ریشهکن کردن و مرگ آن را مشکل میکند. پس باید همیشه، در همه جا و در همه کاری نگاه مراقبانه ویژهای به عوامل فتنه داشت.
فتنه خوارج در صدر اسلام در بستر اجتماعی شکل گرفت که یاران امیرالمؤمنین(ع) در جنگ با سپاه معاویه در معرکه «صفین» بودند. ارکان جریان انحرافی هم که بعدها خوارج نام گرفتند، در این جنگ در رکاب حضرت امیر(ع) بودند، اما در لحظهای که رنگ سیاسی جنگ بر رنگ اعتقادی آن غلبه پیدا کرد و بیبصیرتی و حماقت برخی کار را به حکمیت کشاند.
بیان رسای اعتقادی «لاحکم الا لله» نیز با رنگآمیزی در کارگاه سیاست خوارج کارکردش تغییر یافت و به ابزار تبلیغ خوارج و شمشیر برنده آنها تبدیل شد؛ اما همه اینها در بستر جامعه اسلامی رخ میداد.
در تاریخ آمده فقط نُه نفر از خوارج نجات پیدا کردند و پس از آن هم حضرت امیر(ع) درباره برخورد آنها نکته بسیار تأملبرانگیزی را فرمودند که بر اهمیت «فتنه» و دشواری مقابله با آن دلالت دارد. ایشان فرمودند: «ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و کسی جز من به این کار جرئت نداشت، پس از آنکه ظلمت فتنهها، در همه جا گسترده شد و به آخرین درجه شدت رسید.» با اینکه از آن جمع نُه نفر بیشتر زنده نماندند.
مشاهده میشود که حیات خوارج در دل تاریخ امتداد پیدا کرد و آنها فرقهای در دل اسلام شدند که بر قرآن نیز تفسیرهای متعدد نوشتند و هنوز هم بهعنوان یک فرقه اسلامی در برخی کشورها حضور دارند.
امام خامنهای(مدظلهالعالی) در اولین نماز جمعه پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری که روزهای فتنه آغاز شده بود، درباره نامزدها و تعلقشان به نظام فرمودند: «این چهار نفری که وارد عرصه این انتخابات جدی شدند، همهشان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند... اینها عناصر نظامند؛ اینها همهشان متعلق به نظامند، البته اختلافنظر دارند، اختلاف برنامه دارند... اما همهشان مال نظامند، چهار نفر از عناصر نظامند.
این رقابت درون نظام تعریف شد؛ نه رقابت میان درون نظام و بیرون نظام، که رادیوی صهیونیستی و رادیوی آمریکا و رادیوی انگلیس خبیث و دیگران هی میخواهند این را دامن بزنند.» سرکشی سران فتنه در برابر این سخنان برادرانه و محبتآمیز و گرفتار آمدن در آنچه که حضرت امیر(ع) پس از حاضر شدن بر سر جنازه کشتگان خوارج فرمودند: «... شیطان و نفس اماره بهوسیله آرزوهای نادرست و حسابنشده آنها را فریفت و راههای گناه و مصیبت را به روی آنها گشود و به آنها وعده پیروزی داد و...» مانع از آن شد تا آنها طوق رهبری و بهانه شدن برای فتنه را از گردن خود بهدر آورند.
آنها بر ادعای واهی و لجاجت خود ماندند تا نطفه فتنه کامل و زاییده شد و با اینکه آنها حذف شدند، فتنهای که به نام آنها ثبت شد باقی ماند؛ زیرا از نظر هرمنوتیکی، «فتنه» از جنس موضوعاتی است که برای ادامه حیاتش به وجود و حضور رهبرانش نیاز ندارد و با حذف سرانش به حیاتش ادامه میدهد.
از این منظر، فتنه، یعنی نگرانی دائمی از درون. فتنه، یعنی انفجار حزب جمهوری اسلامی، یعنی انفجار دفتر نخستوزیری، یعنی انفجار دفتر دادستانی و بهعبارتی فراتر از همه آنها، یعنی زیست دائم و مشترک و فاقد امنیت با دشمنی که همیشه با تو است. اینجاست که معلوم میشود: «بومی بودن بستر و بدخیم بودن فتنه، ریشهکن کردن و مرگ آن را مشکل میکند.» از اینروست که باید همیشه، در همه جا و در همه کاری نگاه مراقبانه ویژهای به عوامل فتنه داشت.
برای عمل به این مهم باید باور داشت فتنه به معنایی پایان یافت، اما همچنان به زندگی خود ادامه میدهد و مترصد فرصت برای حیات اجتماعی است. این ادعا نشانههای زیادی دارد که تنها با ذکر نمونه اخیر آن به نوشتار پایان داده میشود.
چندی پیش در نشست سراسری فرمانداران که آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان از سخنرانان آن بود، در اثنای سخنرانی ایشان و در زمانی که آیتالله جنتی برحسب وظیفه و جایگاه اشارهای به فتنه ۸۸ داشت، بهناگاه عدهای از حضار شروع به همهمه و سر و صدا کردند تا مانع ادامه سخنرانی وی شوند؛ این نمونه و نمونههای مشابه از نامیرایی فتنه حکایت دارد، فتنه نامیرا را باید با برنامه و مدیریت هوشمندانه مهار کرد و این شدنی است و کلید حل این مشکل در آگاه کردن مردم و هوشیار نمودن مسئولان است. اگر این مهم درست انجام پذیرد، غول زنده و نامیرای فتنه همیشه در شیشه محبوس میماند. انشاءالله/ رضا گرمابدری