دو جنسه هایا هرزه گردهای سیاسی

بالاگریوه ؛ پاره ای عبارات وکلمات چنان درطول زمان دچارتحولات معنوی وکاربردی درحوزه اصطلاح می شوندکه ازطرفی انسان را امیدوارمی کنندبه زایش لغات واصطلاحات زبان فارسی وتوسعه روز افزون این میراث کهن آن هم دردورانی که غلظت سوء مدیریتهای فرهنگی منجربه فرسایش مواریث فرهنگی شرایط متفاوت حتی گویش این دیارشده است.ازطرف دیگرانگشت به دهان میمانی که این بشردوپا چگونه می توانداین همه رابه هم ربط دهد والبته خدا را شکرکه اینگونه است وگرنه توصیف پاره ای تحولات رفتاری سیاسیون (شمابافتحه حرف سین و اعمال قانون تشدیدبر روی حرف ی در بخش اول کلمه بخوانید سَیاسیون)، درهیچ قاموسی نمی گنجید.

برای مثال ما چهارجهت اصلی داریم وچهارجهت فرعی، مستحضریدکه با شمال ، جنوب ، غرب وشرق و شمال غربی ، شمال شرقی، جنوب غربی وجنوب شرقی این مسئله چنان دست باد را در زمین و زمان باز گذاشته است که هر وقت بخواهد ازهرنقطه بوزد.

 ولی باورکنید این هر نقطه هم محدود به همین هشت وجهِ جهت می باشد و البته برکسی پوشیده نیست هر بادی که می وزد از هرسویی که باشد مبداء ومقصدش نهایتا به دو قطب شمال و جنوب ربط پیدا می کند. برای همین بادها عمدتا به بادهای جنوب و شمال تقسیم می شوند و بعضا بچه بادهایی هم در مناطقی گمنام ودور افتاده برای خود نامی بی نشانی دست وپا کرده اند.، عینا همین احزاب سیاسی کشور خودمان که دو قطب چپ و راست موسوم به اصطلاح طلب واصولگرا سر و ته آنرا تشکیل می دهند و البته برای رد گم کنی وخوشحالی دل باد خورک های سیاسی چند تعریف و نام تازه هم مثل همان جهت های فرعی از بغل این ماجرازائونده اندکه چه عرض کنم سزارونده اند.البته بگم....این موضوع سزارین هم ازآن موضوعات مناقشه برانگیز است ها!که حیفم می آیدبرایتان نگویم.(فقط رشته ماجرای قبلی از دستتان نرود)، آره همه استحضار دارید این عمل سزارین یعنی به دنیا آوردن زورکی بچه ازشکم مادر سزارین نام گرفته چون اولین باربرای همسر سزاریا شاید مادرسزارصورت گرفته است تانکنداین ناجی بشریت دقیقه ای دیرتربه دنیا بیایدوکارخلایق عقب بیفتد.البته دراخباراست که اون فقره مرده به دنیاتشریف فرما شدن وعملا اروپائیون ازفرط پرروئی این عمل ناموفق رو به نام خودشون ثبت کردن.....القصه چه دردسرتان بدهم واقعیت این است که چنانکه عرض کردم این هم ازآن مقوله هائی است که اروپائیان به ناحق به نام خودشان تمامش کرده اند، درحالی که مستندات موجود حکایت ازحقیقتی دیگردارد. یک نمونه اش موضوع رودابه ودنیا آمدن رستم که درشاهنامه حکیم فردوسی اشاره می کند به اینکه به خاطردرشتی زیاد ازحد رستم ناگزیر شدند بچه را از پهلوی مادربیرون بکشند.

حالا کاری نداریم که معلوم می شود این ترس اززایمان طبیعی و ضرورت وحفظ استایل ومد ...کلاس و ...از اول توی ایران مد بوده ولی ازآنجائی که ما ایرانیان ازاول هم به نفس عمل فکرمی کرده ایم و در بند تملک عنوان وتمامیت خواهی نبوده ایم. نیامدیم این عمل جراحی رابه نام خودکنیم و مثلا بزنیم رستمانه ،چه میدونم رستم زادیاتولدزورکی یاالکی ...(هرچند میترسم بازگویی این مطلب موجب سوءتفاهم فرنگی و تمایل بیشتر خانمها به این عمل نادرست بشه که چی مگه من چیم از رودابه کمتره که پسرم رستم نشه)بعضی ها فکرمی کنند خیلی کلاسه زیرمیزی بدن خانم دکتر براشون سزارین ـ ببخشید ـ زایمان ازپهلو تجویزکند.مضافا آنکه در آن عمل کودک مفلوک مرده به دنیای زندگان ورود میکند.در ماجرای رستم هم حکمای وقت قابل تر از قابله های اروپایی بودن که تونستن یل سیستان را به گواه حکیم فردوسی وشاهنا مه اش زنده بیرون بکشند.

اینجا پرانتز را ببندیدکه ازاصل ماجرا خیلی دورشدیم . داشتیم ازماجرا ها وحواشی سیاستی می گفتیم که زورکی از بغل اصول اجتماعی امان زده بیرون.

یکی از این موضوعات، اسامی مستعاری است که بادیست ها برای خود انتخاب می کنند تا بتوانند توجیهی سیاسی برای هرزه گردی های سیاسی اشان داشته باشند که چی؟! نکند از این چهارسال تا آن چهارسال سرشان بی کلاه بماند وخدای ناکرده آفتاب مصائب ومسائل اقتصادی مملکت برسرکچلشان شان بنشیند.

این همه بهانه ای است برای معرفی گونه ای جدید ازاعضای این چرخه یا اکوسیستم سیاسی که تا کنون ازچشم تیز بین شما به دور مانده اندپس از امروز آشنا بشویم با اصطلاح دوجنسه های سیاسی که طی یک دگردیسی سیستماتیک سیاسی اجتماعی با ویژگی های بارزیک موتاسیون (کروموزوم جهش یافته باصفات آشکارشده قبلا پهنان شده )پا به عرصه ظهورگذاشته اند کسانی که تحت هرشرایطی بایدچوب پنبه وار روی آب باشند ولو به شرط تحمل شرایط فضایی بی وزنی تازه کلی کیفور هم میشوندکه بی آنکه سفینه ای سوار شده باشندیا تحمل شرایط خاصی یا تحصیل مدارک مراحلی بدون مشکل راهی آسمانهاکرات سیارات دیگرشوند.چون نمی توانندحتی لحظه ای تاوان وزن سیاسی اشان را بدهندوشایدهم چون صرفه وصلاح را در این میبینند که ژن برترشان را درخطر انقراض نیندازند.و اما، شکل بارز این موضوع که تاریخش مقارن تشکیل اجتماعات بشری است دردهه های اخیربرمی گردد به همین چند دوره ریاست جمهوری ایران.و مشخصا از زمان آغاز دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد که عد ه ای از چپیها راستی شدندو....

کاربرد قیدایران به این معنی نیست که درجای دیگری اینگونه اتفاقاتی نمی افتد.نه اشتباه نشود. اتفاقا مدل و الگوی این رفتار ازهمآنطرف ها که تفکرات ماکیاولیستی را رواج می دهند نشأت می گیرد. قید ایران را برای این بکارمی بریم که سیاستمداران ما، درایران خود را اخلاق گرا می دانند ومدعی پایبندی به این اصل اساسی اند که سیاستشان عین دیانتشان است.

ولی مشخصا این اتفاق به صورت بارزبانفوذچپهای شناسنامه دارچنانکه گفتیم دردم ودستگاه احمدی نژادتحت عناوینی مانند چپهای میانه رو و....که البته طبعاتش را هم متوجه شدیم آغاز شد.خلاصه این شدکه عده ای حالا میخواهندبه هر قیمتی که شده حتی تحت عناوینی چون اصولگرایان معتدل کلاهی را که درادوار گذشته برسرشان رفته ازسر دیگران بربایند یا بهتر بگویم از سر خود بردارند برسر دیگران بگذارندغافل ازاینکه دراین تندبادحوادث خصوصاروی کار آمدن گاوبازانی چون ترامپ بااین کلاه بیشترازاین بازی کردن خطرناک است وممکن است دراین بازی دستش دهی که حضرات راه انداخته اند کلاهشان دست دیگران بیفتد وپشمش زده شودکه این موضوع اصلابه مصلحت ملک ودین نیست ازطرفی روزحساب وکتابی دیریازودخواهدرسید و صدالبته که درآن روزهرکسی را به مقداروزن عقلی اش می سنجندنه رنگ و کیفیت کلاهش...بهترین اصولگرایان و اصلاح طلبان در واقع همانهایی هستندکه حاضرندتاوان تفکراتشان را هرچه باشد بپذیرند.واین قانون را پذیرفته اندکه هنگام عبور اگر راهنمای چپ یا راست را زدند به همان طرفی بایدبپیچندکه قبلا راهنما زده اندواگرغیر ازاین بودندوجدانشان آنقدربیدارباشدکه حتی اگرازچشم پلیس مخفی ماندند قبول کنندکه شهروندان خوبی نبوده اند./ تیموراحمدوند