جمعه، 10 فروردین 1403
جهاد و مقاومت
شناسه خبر: 123

ره یافتگان وصال

زندگينامه شهيدحميدسليماني

شهید حمید سلیمانی : مرادركناربرادرشهيدم جمشيد به خاك بسپاريد چون او اسوه وراهنمای زندگی من بوده است / به جای گریه درمرگ من فقط برای مظلومیت جمشید گریه کنید.

تهيه كننده : نورالدين احمدي
بالاگريوه_بسيجي شهيدحميدسليماني درسال 1337درروستاي جلگه خلج ازتوابع شهرستان پلدخترلرستان به دنياآمدپس ازاتمام مقطع ابتدائي براي ادامه تحصيل رهسپارخرم آبادشدوتحصيلات خودراتاچهارم متوسطه دنبال كردحميدازهمان دوران كودكي تنفروكينه عجيبي ازرژيم طاغوت دردل داشت ولذابه همراه برادرش شهيدجمشيدسليماني درتظاهرات شركت داشت سال 57 درراهپيمائيهاي خرم آبادشركت داشت و به پخش اعلاميه اقدام مي كردندو اين دو يارباهم پيمان بسته بودندكه تاآخرعمردرخدمت اسلام وانقلاب اسلامي باشند و درهمين راستا پس ازپيروزي انقلاب درسركوبي گروهكهاواشرارضدانقلاب فعاليت داشتند،با شورع جنگ تحميلي صدام عليه ايران بطورمداوم درجبهه هاي حق عليه باطل حضورداشتند تااينكه درمنطقه عملياتي كربلاي 5روح بلندش به آسمان پركشيدوبه آرزوي ديرينه خود كه شهادت درراه خدابود نائل آمد.پيكرمطهراين سربازاسلام وانقلاب درگلزارشهداي زادگاهش ودرجواربرادرش سردارشهيدجمشيدسليماني درروستاي جلگه به خاك سپرده شد.ازاين شهيدسرافرازيك دختر به يادگارمانده است .روحش شاد و راهش پررهرو باد.
وصيت نامه شهيد حميد سليماني 
 سخني با برادراني كه مسوليتي دارند و به خدمتگذاري مشغولند .اي برادان مومن بايد بدانيد وآگاه باشيد كه خداي ناكرده كاري برخلاف اسلام و خون شهدا انجام دهيد وفكركنيدكه كسي خلاف شما را نديده پس خداي سبحان را چه مي كنيد كه برهمه كارها و اعمال انسان نظارت دارد .
سخني اززبان خودشهيدحميدسليماني 
 اگرلياقت شهيدشدن راداشتم وجنازه ام به محل رسيدآن رادرداخل مقبره وكناربرادربزرگوارم شهيد جمشيدسليماني بگذاريدوبراي كندن قبرودفن بنده حقيربه خاطراينكه روح آن بزرگوارناراحت نباشدچون داخل مقبره وكنارقبراين شهيد جاكم است و فقط براي 3نفرجاداردكه وارد مقبره بشوند .براي من گريه نكنيد و فقط براي مظلوميت شهيدجمشيد سليماني گريه كنيدزيرا من درپرتو و سايه اوموردعفوخداوند قرارخواهم گرفت .
خاطره اي اززبان همرزم شهيد
 درسال 1363درجبهه زبيدات فقط 16ساله بودم وشرايط بدي داشتم وكمبود نيرووغذا وهرشب 4ساعت نگهباني ميدادم و خلاصه تحمل اين چنين شرايطي برايم مقداري دشوار بوديك روز بعدازظهر هوا ابري شد و نم نم باران شروع شد خلاصه فردا ي همان روزبا ران شدت گرفت بطوريكه تمام سنگرهاي ما وتمام وسايل وتجهيزات جنگي به زيرآب رفت وهيچ كاري ازدست ما برنميآمد،همه بچه ها به يك سنگر متروكه كه دربلندي واقع شده بودپناه بردند آن موقع برادربسيجي حميد سليماني كه خيلي فردمنظم وباگذشت ،فدا كارومخلصي بودند درزيرآتش سنگين دشمن به تنهايي تمام وسايل وتجهيزات بچه هاراازداخل سنگرهابيرون آوردندبا اينكه لباسهايش كاملاًخيس شده بودبدون هرگونه زيراندازي وياپتويي درراهروي منتهي به سنگرازشدت سرما به شدت مي لرزيدمن به ايشان گفتم چرا اينجا درازكشيده اي؟واوبا لبخند گفت بچه ها داخل سنگرخواب بودند نخواستم مزاحم انها شوم .
خاطره ديگري اززبان همرزم شهيد 
 خاطره اي كه ازشهيدحميدسليماني دارم وتا آخرعمرآن را فراموش نمي كنم اين است كه درعمليات كربلاي 5 وآن شبهاي انتظاركه دردارخوين اردوزده بوديم وهمگي آماده عمليات بوديم اين شهيدكه فرماندهي گروهان مارابه عهده داشت هرروز صبح ما رابه نرمش وورزش صبحگاهي مي بردو هميشه به بچه ها مژده مي داد كه عمليات بزودي انجام خواهد .كليه گردان ماوديگررزمندگان از ورحيات اين شهيدبزرگواربهره مي گرفتند.بعنوان مثال روزي يكي ازتيربارهاي گردان خراب بودآن راپيش فرمانده گردان بردندوفرماندهي گردان ا زدرست كردن آن بازماند،دراين حين شهيدحميدسررسيدو تيربارراگرفت ودريك چشم به هم زدن درست كردو بچه ها كه استادي اين بزرگواررابه صورت برق آساديدندهمگي باهم صلوات فرستادند.عمليات شروع شد وحميدبه عنوان فرمانده گروهان جلوداركليه بچه ها وازنصايح گرانبهاي خودبچه ها رابه فيض مي رساندتا اينكه به خط اول رسيديم و دشمن كه ازحضورما خبردارشده بودمرتب خمپاره وكاتيوشا مي زدوما براي درامان ماندن ازاين خمپاره هادريك كانال موضع گرفته بوديم وحميدسليماني كه جلوتربودندصداي انفجارآمد بطوري كه ماهمگي فكرمي كرديم حميدشهيدشده است كه ديديم آن شهيدعزيزباشهيدميرشاكيوشهيدنادري و چندنفرديگرباآتشباري توانسته بودندآتش دشمن رادرآن نقطه خاموش كنندودرهمان شب بودكه حميدبه ياران آسماني اش پيوست وروح بلندش ازقفس خاكي زمين پروازكردوبرسفره ميهماني شهداي كربلاوبرادرشهيدش جمشيد سليماني نشست .
يكي ازهمرزمان شهيدمي گويد: 
درسال 61كه باهم همرزم بوديم اين شهيددرزدن آرپي چي به هدف مهارت خاصي داشت وموشكي كه ازآرپي چي ايشان رهامي شدصددرصدبه هدف مي خوردبطور يكه عده اي ازنيروهاي متجاوز بعثي كه دريك سنگرگروهي قرارگرفته بودند وازبين بردن آنها خيلي مشكل بودامااين شهيدعزيزآرپي چي خودرابردوش مي گيردوباچندحركت تاكنيكي خاص تانزديك سنگرآنهاپيش رفته وباشليك يك گلوله آرپي چي به داخل سنگرمتجاوزيني كه درآنجاتجمع كرده بودندهمه راازبين بردوخود سالم به مقربرگشت واين است شهادت ودليري مردان خداكه چنين فعاليت نمودندوعاقبت هم راهي كه سرورشان امام حسين(ع) ترسيم كرده بودانتخاب كردند.
 نامه شهيدحميدسليماني 
 بادرود وسلام به رهبركبيرانقلاب اسلامي امام خميني حال كه توفيق حاصل شد براي هدف بزرگ دفاع ازاسلام وانسانيت به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شدم.ازهمه وابستگي هاوخوشي ها وخانواده گذشته ايم ،لازم است نكاتي راموردتوجه قراردهيم تا ازقافله الهي بازنمانيم واجرخودرا ضايع نگردانيم باشدكه درزمره سربازان صديق امام زمان قرارگيريم.وخون شهداراضايع نگردانيم زيرامسوليت شرعي دارد.
پس ازعرض سلام و سلامتي شما وپدرومادربزرگوارم اميد است كه بعد ازشهادتم هيچ گاه براي من عزاداري نكنيد و يا لباس سياه نپوشيد وخودتان را نارحت نكنيد وپدربزرگوارم ازشما تقاضا مي كنم چنانچه فاميلها ازمن نگراني داشته اندازانها معذرت خواهي كني وبگوئي كه مراببخشند و نگوييد كه اگركسي شهيد ميشود مرده است بلكه زنده است ودر بهشت نزدخداي خود روزي ميخورد .اي كاش من هم اين سعادت راداشتم .به اميد پيروزي حق برباطل

دسته بندی: جهاد و مقاومت
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید